سومین سالگرد یادبود پدر و حرف های دلتنگی

ساخت وبلاگ

 

خوشبختی گاهی ، آنقدر دم دستمان است که نمیبینیمش ، که حسش نمیکنیم 

چایی که مادر برایمان میریخت و میخوردیم ، خوشبختی بود  

دستهای بزرگ بابا را بعد از برگشت از کوه گرفتن و به هم زدن کوله اش خوشبختی بود . 

خنده های کودکیهامان ، شیطنت ها ،آهنگ های نوجووانیمان ، خوشبختی بود...

 اما ، ندیدیم و آرام از کنارشان گذشتیم ، چای را با غر غر خوردیم که کمرنگ یا پر رنگ است ، 

سرد یا داغ است ، زور زدیم تا دستمان را از دست بابا جدا کنیم و آسوده بدویم ، 

گفتند ساکت ، مردم خوابیده اند و ما ، غر غر کردیم و توپمان را محکمتر به دیوار کوبیدیم...

خوشبختی را ندیدیم یا ، نخواستیم ببینیم شاید ، اما ، حالا ...

دوست نازنینم، هر‌کجا که هستی ، هر چند ساله که هستی ، 

با تمام گرفتاریهای تمام نشدنی ها که همه مان داریم...

امروز را ، قدر بدان ، خوشبختی های کوچکت را بشناس و باور کن ، عشق را بهانه کن ، 

برای بوییدن دامان مادرت که هنوز داریش ، 

برای بوسیدن دست پدرت که هنوز نمیلرزد ،هنوز هست ، 

بهانه کن برای به آغوش کشیدن یک دوست ، رفیق جانم ، خوشبختی ها ماندنی نیستند ، 

اما ، میشود تا هستند زندگیشان کرد ، نفسشان کشید.

پدرم لحظه لحظه نبودنت را با تمام وجودمان هنوز هم حس میکنیم،

خانه بدون صدای خنده های دلنشینت عجیب سوت و کور شده ...

فقط میتونم بگم خاطرت تا ابد ماندگار ... فراموشت نخواهیم کرد ...


برچسب‌ها: عمومی نشاط کوهستان...
ما را در سایت نشاط کوهستان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : neshate-koohestano بازدید : 236 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 11:10